English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3827 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to fit like a glove U درست اندازه بودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
Other Matches
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
reside U ساکن بودن مقیم بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
resides U ساکن بودن مقیم بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
having U مالک بودن ناگزیر بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
abler U لایق بودن مناسب بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
exacts U درست
sock U درست
legitimately U درست
inviolate U درست
in order U درست
in a entireness of state U درست
exacted U درست
incorrect U نا درست
smack dab U درست
exact <adj.> U درست
correct <adj.> U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
indefectible U درست
incorrupt U درست
corrects U درست
correcting U درست
genuine U درست
correct U درست
properly U درست
functional <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
orthodox U درست
practical <adj.> U درست
righted U درست
purposeful <adj.> U درست
even U هم درست
righting U درست
purpose-built <adj.> U درست
legitimating U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
legitimated U درست
exact U درست
legitimate U درست
entire U درست
right as a trivet U درست
right U درست
right as a trivet U تن درست
exactly U درست
integral U درست
perfect U درست
right as nails U درست
conscionable U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
legitimates U درست
proper U درست
out-and-out U درست
out and out U درست
perfects U درست
authentic U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
useful <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
just U درست
veracious U درست
whole U درست
straight U درست
straighter U درست
straightest U درست
straightforward U درست
plain dealing U درست
by the square U درست
by fits and starts U درست
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
1may fader good
3midas touch
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com